محمد مهدیآبادی، کارشناس بازار سرمایه با اشاره به این وقایع تأکید کرد: وقتی مدیریت ریسک شکست میخورد، چارهای جز ورود به بحران باقی نمیماند؛ مرحلهای که در آن فرصت پیشگیری از دست رفته و تنها با صرف هزینههای هنگفت میتوان خسارات را کنترل کرد.
او افزود: حادثه آتشسوزی اسکله شهید رجایی که با شعلهور شدن برخی کانتینرها همراه بود، به فاجعه تبدیل شد. این در حالی بود که به گفته حسین ظفری، سخنگوی مدیریت بحران کشور، پیش از وقوع این حادثه، مدیرکل مدیریت بحران طی بازدیدهای خود اخطارهایی درباره خطرات احتمالی داده بودند؛ هشدارهایی که متأسفانه مورد توجه قرار نگرفت و در نهایت به کشته و زخمی شدن دهها نفر و آلودگی در منطقه بندرعباس منجر شد.
یادآوری یک حادثه قدیمیتر
مهدیآبادی همچنین به حادثه آتشسوزی پتروشیمی بوعلی در سال ۱۳۹۵ اشاره کرد و گفت: نشت گاز ناشی از نقص تجهیزات ایمنی و ضعف در بازرسیهای دورهای موجب شد که طی ۳ روز آتشسوزی گستردهای شکل بگیرد. هرچند عملیات تخلیه اضطراری موفقیتآمیز بود، اما گزارشهای رسمی نشان داد که نبود استانداردهای ایمنی و نادیده گرفتن ریسکهای عملیاتی، ریشه اصلی این فاجعه بوده و هزینهای ۶۰ تا ۱۰۰ میلیون یورویی به کشور تحمیل کرده است.
این کارشناس بازار سرمایه با تحلیل این حوادث، به ۳ واقعیت مهم موثر در این نوع حوادث اشاره کرد و گفت: نخست، فرهنگ مخرب انکار ریسک که به جدی نگرفتن هشدارهای پیشگیرانه منجر میشود؛ دوم، نقص ساختارهای مدیریت ریسک که حتی در صورت شناسایی خطرات، سازوکارهای موثری برای کاهش آنها وجود ندارد و سوم اینکه مدیریت بحران به عنوان آخرین راهکار، جایگزین اجتنابناپذیر شکست در مدیریت ریسک میشود.
او ادامه داد: مدیریت ریسک و مدیریت بحران، ۲ مفهوم مکمل نیستند، بلکه مدیریت ریسک پیشنیاز حیاتی برای اجتناب از ورود به بحران است. مدیریت ریسک، فرآیندی پیشگیرانه است که با شناسایی تهدیدها، ارزیابی احتمال وقوع حوادث و اجرای اقدامات کنترلی همچون پایش مستمر و آموزش پرسنل، از بروز فاجعه جلوگیری میکند. در مقابل، مدیریت بحران زمانی فعال میشود که حادثهای رخ داده و آسیبها به واقعیت تبدیل شدهاند.
چالشهای ساختاری مدیریت ریسک در ایران
مهدیآبادی در بخش دیگری از گفتوگوی خود با اشاره به چالشهای ساختاری موجود در مدیریت ریسک در ایران اعلام کرد: با وجود آنکه در سالهای اخیر و با ابلاغ الزامات حاکمیت شرکتی از سوی سازمان بورس، تشکیل کمیتههای ریسک در شرکتها الزامی شده است، اما در عمل این کمیتهها با موانع جدی مواجهاند. بسیاری از کمیتههای ریسک فاقد استقلال عملیاتی و بودجه اختصاصی هستند و تصمیماتشان به شدت تحت تأثیر مدیریت اجرایی قرار دارد. در چنین شرایطی، اولویتهای کوتاهمدت مالی یا فشارهای مدیریتی بر ارزیابی و کنترل واقعی ریسکها سایه میافکند.
او افزود: از سوی دیگر، در بسیاری از سازمانها فرهنگ انکار ریسک حاکم است. بیان ریسکها گاه به عنوان تهدیدی برای آرامش سازمان یا لطمه به اعتبار آن تعبیر میشود. این رویکرد پنهانکارانه احتمال تبدیل ریسکهای کوچک به بحرانهای بزرگ را افزایش میدهد. حتی در مواقعی که تهدیدات شناسایی میشوند، به دلیل نقص در سازوکارهای اجرایی و نبود الزامات عملیاتی کافی، اقدامات کنترلی مؤثر به مرحله اجرا نمیرسند.
راهی به سوی تابآوری و خروج از چرخه معیوب بحرانهای پیاپی
این تحلیلگر ریسک در ادامه راهکارهای برونرفت از این وضعیت را تشریح کرد و توضیح داد: برای عبور از چرخه معیوب بحرانهای پیاپی و حرکت به سوی تابآوری سازمانی، ۳ اقدام اساسی ضروری است: نخست، باید اختیارات کمیتههای ریسک تقویت شود تا بتوانند بدون ملاحظات غیرحرفهای تصمیمهای پیشگیرانه اتخاذ کنند؛ دوم، استقرار سامانههای پایش لحظهای همچون سنسورهای نشت گاز و سیستمهای هوشمند مانیتورینگ دما برای پیشگیری از بروز حوادث حیاتی است؛ و سوم، باید نظام جریمههای سنگین برای سازمانهایی که به هشدارهای ایمنی بیاعتنا هستند به طور مؤثر اجرایی شود تا انگیزههای سهلانگاری از بین برود.
چرا باید پند سعدی را در شرکتهای بورسی جدی بگیریم؟
مهدیآبادی با اشاره به بزرگداشت روز سعدی در اول اردیبهشت گفت: عاقل آن کند که تجربه آموزد؛ حادثه اسکله شهید رجایی و پتروشیمی بوعلی، به شکلی دردناک این اصل را به ما یادآوری کردند که مدیریت بحران تنها جایگزین شکست مدیریت ریسک است.
او در پایان تاکید کرد: هزینههای انسانی، زیستمحیطی و اقتصادی این فجایع نشان میدهد که پیشگیری از وقوع بحران از طریق استقرار نظامهای مؤثر مدیریت ریسک، نه تنها یک انتخاب عقلایی بلکه ضرورتی انکارناپذیر است. تا زمانی که تهدیدها به عنوان مسائل فرعی تلقی شوند و حاکمیت شرکتی قوی در عرصه مدیریت ریسک مستقر نشود، بحرانهای ویرانگر همچنان بخشی از واقعیت اقتصادی و صنعتی کشور باقی خواهند ماند. شاید اگر پند شیخ اجل را در اول اردیبهشت شنیده بودیم، در کمتر از ۷ روز دچار آن سانحه دلخراش نمیشدیم.